عشق یعنی شب موقع خواب تا چشماتو میبندی صورتشو با تمام جزئیات ببینی و بعد آروم لبخند بزنی …
مـن مـاننــد هـم سـن و سـالهای خـویـش نیستـم ...
کـه هـر روز یکــ آرزویـی دارنـد بـرای آینـده ،
مـن تنـهـا یکــ آرزو دارم و آن ایـن استــ کـه :
شبــی بخـوابــم و دیگــر بیــدار نشـوم !
تــا نشنــوم ...
تــا نبینــم ...
تــا نشکنـم ...
لب هایت را به صورتم نزدیک نکن....
میترسم شوری اشک هایم نمک گیرت کند...
عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!
تنهـــــاش که ميـــذآريـــي ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...
بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون
مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ
بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:
خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
مَـטּ هـر روز و هـر لحظـﮧ نگرانت مے شوم
ڪـﮧ چـﮧ مے ڪُنے ؟
ڪُجایے ؟
در چـﮧ حالے ؟
پـنـجـره اُتـاقـم را بـاز مے ڪُنم و فـریـاد مے زنـم
تنهـاییـت بـراے مَـטּ
غُصـه هـایـت بـراے مَـטּ
هـمـﮧ بُـغـض ها و اشڪهایـت بـراے مَـטּ
تـღـو فـقـط بـخـنـد
آنقـدر بـلـند تـا مَـטּ هـم بشـنوم
صـداے خـنـده هـایـت را
صـداے هـمـیشـﮧ خـوب بـودنـت را
چکنویس احساساتش بودم...!
دوستت دارم هایش را روی من تمرین کرد و رفت...!
قدش به عشق نمیرسید....!!!
غرورم را زیر پایش گذاشتم تا برسد اما بازهم نرسید...!!
باشـــــــــد
دلت که شکست،
سرت را بگیری بالا ..!
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…
صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر ...
شک نکن ......
آینده ای خواهم ساخت که
گذشته ام جلویش زانو بزند...!
قرار نیست من هم دل کس دیگری را بسوزانم ...!
کسی را که وارد زندگیم می شود
آنقدر خوشبخت می کنم که
به هر روزی که جای او نیستی لعنت بفرستی ...
نمي‌خواهم برگردي . . .
اين را به همه گفته ام !
حتي به تو . . .
به خودم . . . !
اما نمي‌دانم چرا هنوز . . .
براي آمدنت فال مي‌گيرم . . . ؟
اگــــَر میدآنی دَر دُنیـآ کــَسی هست که بـآ دیدَنــَش…
رَنگ رُخســآرَت تغیـــیر میکنــَد،
و صــِدای قــَلبـَت اَبرویــَت رابه تــآراج میبــَرد،
مــهـم نیــست که او مـآل تــو بــآشــَد…
مــهــِم این است که فـــَقــَط بــــآشـَد،
زِندگی کــُند،
لــِذَت ببرَد…
و نــَفــَس بـــکشـد...
بعضی وقتا باید بذاری آدما همینطوری برن ،
نه برای اینکه اونا واسه تو با ارزش نیستن .
بلکه برای اینکه تو دیگه برای اونا با ارزش نیستی....
روزگارا که چنین سخت به من میگیری
با خبر باش که پرپر کردم من آسان نیست
گر چه دلگیر تراز دیروزم
گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند
لیک باور دارم
دلخوشی ها کم نیست
زندگی باید کرد......
نمی دانم...
چرا بین این همه آدم
پیله کرده ام
به تو...
شاید فقط با تو
پروانه می شوم...
لـج میکنم ...
بداخلاق میـــشم!
نه چیزی میبینم،
نه چیزی میشنوم،
نه چیزی میگم!
دست خودم که نیست
تو که نباشی،
زندگی
بـــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــد
به کامِ من تلخ بشــه ..!
مي نويسم که تو بخوانى، اما حيف !
ديگران عاشقانه هاى مرا مي خوانند و ياد عشق خودشان مي افتند !
و تو… حتى نگاه هم نمي کنى …!
چشمهاي خيس من بي هوا به جاده خيره ميشوند
عجب جاده سرد و بي رنگي انگار داره هواي دلتنگي
انگار بي تفاوت شده ام به جاده ايي كه از تو خاليست
چقدر غمنگيز است جاده اي كه در ان ردپاي تو در ان نباشد
بیهوده انتظار تو را دارم
دانم دگر تو بازنخواهی گشت
هر چند
اینجا بهشت شاد خدایان است
بی تو برای من
این سرزمین غم زده زندان است
دَمَـــــــش گـــــــــرم!!
بـــــــــــــــــــاران را مـــــــی گویم
به شـــــانه ام زد و گــــــفت:
خـــــسته شـــــدی … ؟؟؟
امــــــــروز را تو اســــتراحت کن…
من به جـــــایت مـی بارم!
عزیز بودن آدمها به این نیست که وقتی می بینیشون چقدر از دیدنشون خوشحال میشی ؛
به اینه که وقتی نمی بینیشون چقدر دلت براشون تنگ میشه
